از همان اولش وقتی شروع کردیم به تئوریزه کردن فضای مجازی برای تحلیل علمیتر، یک چیزی ته ذهنم بهم میگفت که این رسانهی جدید میتواند بشریت را به سمت صلح بیشتر راهنمایی کند. چون تکصدا نیست و مخاطب، خود تولید کنندهی محتواست و امکان کنترلش به صفر مایل است. یا همین که افراد لزوما مجبور به بروز هویت حقیقی خود نیستند و همین باعث میشود که احتمال بروز و ظهورشان (در هر حیطهای) بیسانسورتر و کمترستر باشد.
شبکههای اجتماعی آنلاین با همهی کژکارکردهایی که بر زندگی فردی و بعضا اجتماعی آدمها داشته، اینقدر دارد قدرتمند عمل میکند که جنبشهایی مثل بایکوت کردن خرید کالاها و مارکهایی که حامی اسرائیل بودند رسما سرمایهداران این شرکتها را ترسانده. راست یا دروغ دارند راه و بیراه از خودشان دفاع میکنند که ما اسرائیل را حمایت نمیکنیم و غیره (مثلا کمپانی تولید قهوهی استارباکس امروز در هافینگتنپستقسم و آیه آورده که ما به اسرائیل کمک مالی نمیکنیم. یا کمپانی محصولات بهداشتی- آرایشی گارنیه از اینکه بستههای لوازم بهداشتیاش به دختران ارتش اسرائیل هدیه شده، عذرخواهی کرده و گفته این سیاست کلی کمپانی نیست و این تصمیم شعبهی محلی بودهاست). یعنی نفس همین ترسیدن نشان میدهد جنبشهای فضای مجازی صد برابر بیشتر از تظاهرات ضد جنگ و نشستها و پیماننامهها کارکرد دارد. حداقلش این است که از اینکه ضرر مالی کنند به وحشت افتادهاند. در همین سالهای گذشته حداقل دوبار دیگر (سر همان جنگ سی و سه روزه و هم بار پیش در جنگ غزه) کمپینهای ضد جنگ راه افتاد ولی میزان تاثیرگذاری آنها با جنبشهای این چند هفتهي اخیر غیر قابل مقایسهاست. علتهای مختلفی هم دارد. یکی از علتها میزان همهگیر شدن استفاده از اینترنت است و دسترسی آسان به اطلاعات. دسترسی آسان به اینترنت و عضویت در شبکههای اجتماعی آنلاین، تصمیمگیری دربارهی اتفاقات و توافقات کلان دنیا را از سیطرهی یکسری ابرقدرت به سطح عمومی مردم گسترش داده. این البته لایهی بسیار سطحیای از میزان تاثیرگذاری شبکههای اجتماعی است که این روزها رسما میتواند به عنوان «سرمایه» برای افراد و جوامع تعریف شود.
بقیهاش باشد برای بعد - شاید مقالهی کنفرانس سال بعد را همین روزها نوشتم.